همه ما صداهایی درون سر خود داریم. صداهایی که از ذهن پیچیده ما نشأت میگیرند. شاید خیلی اوقات متوجه آنها نباشیم، شاید هم بخواهیم نادیدهشان بگیریم اما این جریان پیوسته از زمزمهها را ممکن است بارها در طول روز بشنویم. تقریبا متوقف نمی شوند و به نوعی نشانه زنده بودنمان هستند.
بعضی وقتها این صداها دلگرم کننده هستند و ما را تشویق میکنند که به سمت اهداف خود برویم. اما مشکل از جایی شروع میشود که نداهای درون، چهره دیگر خود را رو میکنند؛ نداهایی مجازاتگر، تحقیر کننده و سرزنشگر.
«تو حال مرا به هم میزنی»، «تو همیشه بدشانسی میآوری»، «چه قدر همیشه احمقانه رفتار میکنی» و از این دست جملات، نمونههایی از عباراتی است که این ندای سرکوب کننده به زبان خود میآورد.این ندا میتواند تمام جنبههای زندگی شخص را تحت شعاع قرار دهد.
عزت نفس و اعتماد به نفس، روابط شخصی و حرفهای، عملکرد کاری و تحصیلی، همه و همه میتوانند در صورت وجود صداهای درونی مخرب، آسیبهای قابل ملاحظهای را ببینند. دلیلش هم این است که تصور مثبت ما از خودمان در اثر شنیدن ندای درون دچار تحریف شود.
گفتگوی درون، درواقع زبان مشترک انتقال افکار و احساساتمان است. نوعی رفتار شناختی است که میتواند یاری رساننده یا رنج آفرین و چالش آفرین باشد.
راه نجات از صدای منتقد درون، جنگیدن با آن نیست بلکه باید آنها را بشنویم و شناسایی کنیم که از کدام زشتی درونمان صحبت میکنند کدام بخش دوست نداشتنیام را مخفی کردهام که اکنون در درونم فریاد میزند.
افراد خوشبین عادت به گفتگوهای مثبت با خود دارند و اتفاقات بد را به شکل مثبتی تفسیر میکنند. راه حل نجات از صداهای منتقد، خود گوییهای قدرتمند و پرسیدنهای ارزشمند از خودمان است.
کمال گرایی و برچسب زدن به خود، راه را برای صداهای منتقد باز میکنند پس از این دو پرهیز کنیم.
درخلوتاز خود بپرسیم و به جوابهایمان دقت کنیم.
بزرگترین ترس من چیست؟
بزرگترین دروغی که به خود گفتهام چیست؟
بزرگترین دروغی که به دیگران گفتهام چه بوده؟
خود منتقد درونی من، بیشتر چه حسی را برایم می آورد؟
هرچه خودآگاهتر باشیم، هرچه پذیرشمان بالاتر باشد، صداهای منتقد درون کمرنگتر میشوند. لذا با خود آشتی کنیم، سکوت و خلوت با خود داشته باشیم، برای شناسایی بخش غیر دوست داشتنی خود از اساتید فن کمک بگیریم و جملات مثبت و اثربخشی که مورد تایید قلبمان است را به کار ببریم تا به مرور فرکانسهایمان را بهبود دهیم…